توسعه را جدي بگيريم

در يك نگاه تطبيقي چرا برخي از كشورها توسعه مي يابند و برخي ديگر درجا مي زنند يا حتي عقب گرد مي كنند. به بيان ديگر بايد گفت كه قطعا” توسعه يك امر اتفاقي نيست، بلكه ابزارهايي دارد كه با وجود آنها توسعه ميسر بوده و بي آنها، قطعا” محال است. در مطالعات روزآمد صورت گرفته 6 اصل لازمه توسعه جوامع بيان گرديده كه در بر گيرنده يك نمودار شش ضلعي حداقلي توسعه بويژه در كشور عزيزمان ايران است كه قطعا” و بدون شك در روند توسعه اي كشور اثر گذار مستقيم خواهند بود .
كليات دامنه توسعه را مي توان در نمودار زير خلاصه نموده و سپس به شرح هر يك پرداخته شود .


1- در گام اول بايد گفت كه حرف اول را در دنياي امروز علم مي زند. وقتي پذيرفته ايم براي مربيگري يك تيم فوتبال ، به دانش روز اين ورزش جمعي نياز داريم يا براي درمان يك سرما خوردگي ساده بايد سراغ دانش پزشكي رفت يا بطور مثال نگهداري از ماهيان داخل آكواريوم دانش خاص خود را مي طلبد ، چگونه مي توان براي اداره يك كشور، بي نياز از علم و مديريت علمي بود . در اين رابطه بايد گفت كه لازمه بهره مندي از مديريت علمي نيز اين است كه اولا” اداره كنندگان كشور به مديريت علمي و اصل تخصص حكمراني علمي باور داشته باشند و ثانيا” از مديران دانش گرا براي اداره كشور بهره بگيرند . توجه داشته باشيم كه كشوري كه مديريت علمي نداشته باشد ، ناچار بايد درگير آزمون و خطا شود يا موارد ديگري را جايگزين علم نمايد، مانند شعار گرايي، هيجان هاي كاذب و نظاير آن كه با اين جايگزين ها نمي توان روي توسعه و يا فرآيند آن را ديد .

2- نكته دوم تطابق است . تطابق خواسته هاي مردم و سياست هاي كشور بطور كلي نكته كليدي در موفقيت همه جانبه جوامع است . تطابق دايره بسيار وسيعي را شامل مي شود ، اين فرآيند از نحوه لباس پوشيدن تا شكل گيري و اجراي سياست هاي خارجي تداوم مي يابد . از طرفي مردم بايد خودشان را در تحقق اهداف جامعه و امور مربوط به اداره آن شريك ببينند . اگر در جامعه اي باورهاي غالب ، سبك زندگي ، معيشت ، موسيقي ، سفر، لباس و تفريحات عموم مردم به گونه اي باشد ولي اداره كنندگان نحوه ديگري را دنبال كنند، آن جامعه فاقد تطابق است . مثال ساده در اين باره اين است كه اكثر مردم در خانه هاي خود و يا حتي در خودروهايشان نوعي خاص از موسيقي را گوش كنند كه در رسانه هاي ملي شان ممنوع است يا مردم كشوري در باره نوع روابط خارجي يك راي داشته باشند ولي اداره كنندگان جامعه خلاف آن را عمل كنند . نتيجه عدم تطابق رويكرد نوعي اصطحكاك است و نتيجه اصطحكاك نيز كندي حركت، بالا رفتن حرارت و رفتار ناموزون در جامعه است .

3- موضوع بعدي همانگونه كه در نمودار نشان داده شده است اعتماد است . اعتماد نيز از لوازم پايداري و توسعه جوامع است . اعتماد مردم به يكديگر ، اعتماد مردم به حكومت و حاكمان و اعتماد اداره كنندگان به مردم از اهميت بسياري برخوردار است . از طرفي مهمترين عامل ايجاد اعتماد عمومي عملكرد خود حاكميت در حكمراني است كه با ايجاد ساختارها و سياست هاي واقع گرايانه و عمل به آنها مي تواند اعتماد عمومي را افزايش دهد. وقتي اعتماد نباشد ، بدبيني جاي آن را پر مي كند . در جامعه بدبين ، همكاري شكل نمي گيرد و جامعه بدون همكاري رشد نمي كند . در چنين جامعه اي شايعه جاي خبر را مي گيرد و هر اتهامي اعم از روا يا ناروا بويژه عليه شخصيت ها و اداره كنندگان و يا حتي خود مردم باور پذير مي شود و گسترش مي يابد و بي اعتمادي را تشديد مي كند.

4- صحبت از عامل بسيار مهمي است بنام اميد . لازمه ديگر توسعه جوامع ، وجود اميد در جامعه است . جامعه خالي از اميد ،‌ مرده متحرك است و از مرده نمي توان انتظار اميد داشت . مردم بايد به فرداي خود و فرزندان شان اميدوار باشند كه اگر نباشند ، كارهايشان معطوف به آينده نخواهد بود ، بلكه همه درگير امروز و نان شب شان هستند . بايد بدانيم كه جامعه نا اميد، ميدان جنگ عمومي براي بقا خواهد شد و تمام توان افراد جامعه، صرف دست اندازي به ديگران و دفاع از خود در برابر حملات آنها مي شود . در چنين جامعه اي ، مهاجرات اپيدمي مي شود و هر كه بتواند خود و آحاد خانواده اش را نجات دهد مي تواند از كشور خارج شود .

5- مشاركت در امور كشور نيز از لوازم اصلي توسعه پايدار است . مردم بايد خود را در تصميم گيري ها و اداره امور كشور، سهيم و موثر بدانند و اين مشاركت را با تمام وجود حس كنند . مردم بايد يقين داشته باشند كه اگر نظري دارند، مي توانند آن را در قالب هاي مدني مانند گروههايي كه خودشان تشكيل مي دهند ، پيگيري كنند و در نهايت ، آنچه امروز در ذهن شان مي گذرد را بتوانند با ديگران به اشتراك بگذارند و در زماني معقول در كشورشان عملياتي كنند نه اينكه آراء و ديدگاههاي مردم در حكم آرزوهاي محال باشد . در اين صورت بايد گفت كه فقدان مشاركت به انزوا و بي تفاوتي مردم مي انجامد و كشوري كه مردمانش منزوي و بي تفاوت باشند ، هرگز روي توسعه را نخواهند ديد . اين مهم يك امر مسلم در هدايت مطلوب و بهره وري آحاد آن است.

6- شفافيت مورد ديگر است كه بايد گفت از ابزارها و لوازم دائمي يك جامعه بالنده و توسعه گراست . جريان آزاد و گردش مداوم اطلاعات ، دسترسي عمومي و آسان به اطلاعات مورد نياز و نيز پاسخگويي قابل راستي آزمايي، بسترهاي اجتناب ناپذير شفافيت هستند . در اين صورت مي توان گفت كه جامعه غير شفاف مانند خودرويي است كه شيشه هاي آن گل آلود و كدر شده اند و در صورت تداوم آن و يا خداي ناكرده بي توجهي در جهت رفع آن، سرنوشت اين خودرو حادثه و يا احيانا” نوعي واژگوني است . بايد در هر مرحله از روند فعاليت هاي فردي، گروهي و يا اجتماعي و بويژه در بستر خانواده فردي و يا جامعه اي كه در آن حضور داريم همواره شفاف باشيم و نيز شفاف حركت كنيم.

اميد دارم با رعايت نكات پيش گفته در فرآيند توسعه به پايداري آن دست خواهيم يافت .

 

نگارش: رضا پديدار
عضو هیات نمایندگان اتاق بازرگاني ايران

مشاور عالی استصنا