روزهای سختی بر صنعت حاکم است و اگر کسی ادعا کند که در چند سال اخیر چنین وضعیتی را شاهد نبودیم، گزافه نیست.
سهگانه خطرناکی بر صنعت حاکم شده که تجمیع آنها روزهای تاریخی صنایع کشور را از نظر وضعیت تولید و توسعه رقم زده است: سهگانه رکود، بیبرقی و افت صادرات. نکته مهم آنکه هر سهضلع در ارتباط با یکدیگر هستند و هر یک از این تنگناها بر شدت دو رکن بعدی میافزاید. بیبرقی با افت تقاضا در زنجیره ارزش همراه شده، رکود را عمق بخشیده و صادرات را محدود میکند.
دشواریهای صادراتی به کاهش ارزآوری و افت تولید منتهی شده و در نهایت روند ورود ماده اولیه و سایر ملزومات تولید را دشوار و مختل میکند. رکود خود ضعف تولید و کاهش پتانسیل صادرات را در بر دارد و در نهایت این سهضلعی هر روز بر عمق اثرگذاری خود میافزاید.
اما رکود را میتوان دشمن شمارهیک تولید داخلی دانست. تقاضا بهشدت کاهش یافته و این افت تقاضا در دو بازار داخلی و صادراتی خودنمایی میکند. این در حالی است که موجودی مواد اولیه در انبارها افزایش یافته و موجودی محصول نیز به سطوح بالایی رسیده است. این ویژگیها از مواردی است که به مشکلات تولید دامن زده و نشان میدهد که رکود در بازارها جدی است.
وضعیت تولید به صورت کلی نامساعد است که در نهایت نگرانیها را تعمیق میکند. البته بخش مهمی از تولید داخلی در نهایت به بازارهای صادراتی تزریق میشود و در این خصوص نیز ممانعتهای صادراتی بسیاری داریم که مهمترین آنها بازگشت ارز حاصل از صادرات با نرخی به مراتب پایینتر از قیمت بازار است.
اما در این بین، ریسک برق را باید مهمترین ریسک صنعتی به شمار آورد؛ آنهم در شرایطی که در برخی نقاط کشور، قطعی برق به سهروز در هفته رسیده و نهتنها تولید را متوقف میکند، بلکه بهموازات آن به خرابیهای صنعتی و افزایش ضایعات منتهی میشود. این موارد موجب میشود تا ریسک مهم و مجزایی در صنعت خودنمایی کند که باید نگاه جدیدی به آن داشت. در این خصوص در گفتوگو با آسایی، استاد بازنشسته دانشکده برق و کامپیوتر دانشگاه تهران، به بررسی وضعیت برق و اثر آن بر صنایع پرداختیم.
آسایی اظهار کرد: در حال حاضر کشور از منابع بسیاری برخوردار است. با این حال صنایع مختلف با بحران کمبود انرژی مواجه هستند و معضلی به نام ناترازی انرژی بر صنایع سایه گسترده است. به صورت تئوری برای عبور از این بحران راهکار وجود دارد، اما در عمل همچنان با ضعف مدیریتی همراه هستیم. بنابراین نیاز داریم مسوولانی کاربلد و مسلط بر سر کار بیایند و تا آن زمان عملا اتفاق مطلوبی در خصوص تامین انرژی برای صنایع نخواهد افتاد.
شاید بتوان اینگونه گفت که در برخی برنامهها برای انرژی اهمیت موردنیاز قائل نشده و نتیجه آن را بهوضوح میبینیم. در کشور تعداد زیادی نیروگاه سیکل ترکیبی و گازی احداث شده است که همگی به گاز وابسته هستند و در ادامه گاز تقریبا رایگان (نسبت به قیمتهای جهانی) در اختیار این نیروگاهها قرار میگیرد که این اولین اشتباه در حوزه مدیریت به حساب میآید، چراکه باید میزان گاز مصرفی در این نیروگاهها محاسبه و بهای آن اخذ شود.
این در حالی است که در برآوردها در خطوط انتقال تا برق به دست مصرفکننده برسد، حدود ۱۱درصد تلفات محاسبه میشود. این در حالی است که اگر برای هر کیلووات برق چیزی حدود ۷۰تومان در نظر بگیریم، برق با قیمت ارزان به دست مصرفکننده خانگی و بعضا صنعتی میرسد که نتیجه آن مصرف بالای انرژی میشود.
بهای برق در مقایسه با میزان مصرف بسیار ناچیز است. این وضعیت موجب شده است تا صنعت برق به صنعت گاز وابسته شود و در حال حاضر مصرف برق به اوج خود رسیده است. از طرف دیگر نیروگاههای قدیمی که بهعنوان مثال حتی مشاهده شده با راندمان بسیار پایین کار میکردند، همچنان در حال فعالیت هستند و این در حالی است که معتقدم نباید نیروگاهی با راندمان کمتر از ۶۰درصد کار کند و استفاده از نیروگاههای قدیمی به این معناست که حجم بالایی از انرژی اصطلاحا سوخت میشود و به هدر میرود.
زمانی که راندمان یکنیروگاه کاهش مییابد، به همان نسبت، آلایندگی نیز افزایش مییابد و از اینرو طی چند سال اخیر بحران آلودگی هوا در بسیاری از شهرهای کوچک و بزرگ به اوج خود رسیده است. بهعنوان مثال، در نزدیکی شهرها وقتی یک نیروگاه احداث شده است که جوانب محیطزیستی نیز در این پروژه رعایت نشده باشد، همه آلودگی حاصل از این نیروگاه وارد شهرها میشود.
وقتی این میزان گاز با قیمت ارزان در اختیار نیروگاهها قرار میگیرد، در مقابل خوراک برای پتروشیمیها باقی نمیماند و به جای اینکه برای گاز ارزشافروده ایجاد شده و به محصول نهایی صادراتی تبدیل شود و ارزآوری به وجود آید، توسط نیروگاههای قدیمی سوخت میشود و به هدر میرود. به عبارت بهتر، شاید برخی به این موضوع اعتقاد داشته باشند که ایران کشوری است دارای منابع غنی گازی و به هر طریقی که بخواهند میتواند آن را استفاده کند؛ هر چند نتیجه این نوع مدیریت تلف شدن منابع غنی گازی کشور است.
از یکطرف نیروگاهها و صنایع بهشدت به گاز وابسته شدهاند و در طرف مقابل کشور با کمبود گاز مواجه است و امکان تزریق گاز (مخصوصا در روزهای سرد سال) به چاههای نفتی نیز وجود ندارد و این در حالی است که از چاههای گاز اضافه برداشت میشود که در این شرایط چاه نیز اصطلاحا مصدوم میشود و میتوان گفت آینده بدی در انتظار صنعت گاز است و طی چهار سال آینده چاههای گازی رو به افول خواهند رفت.
ادامه این روند به معنی آن است که وضعیت به حالتی درمیآید که در فصل گرما نیز با کمبود گاز مواجه خواهیم شد و در زمستان وضعیت بدتر خواهد شد و امکان گازرسانی به صنایع مادر همچون فولاد دشوار خواهد بود. در نتیجه به سوخت مایع نیروگاهها روی میآورند که شامل مازوت و گازوئیل است.
این متخصص حوزه انرژی عنوان کرد: اگر لحاظ کنیم گازی که بهعنوان مثال زمانی حتی ۳۰سنت بود که ۴کیلووات ساعت برق تولید میکرد، ۷.۵سنت پول گاز تولید هر کیلو وات ساعت آن میشد، با احتساب هزینه انتقال، تلفات انتقال و در نهایت برای نیروگاههای گاز (با فرض فوق) حدود ۱۴سنت برای دولت تمام میشود. زمانی که از گازوئیل استفاده میشود، به فرض اینکه قیمت هر واحد (گالن) گازوئیل نزدیک به یک دلار باشد، قیمت برق برای صنایع به ۲۵سنت کاهش مییابد. اما بهطور کلی گاز با قیمتی بسیار پایین به دست مصرفکننده میرسد.
از زمانی که صنایع از گازوئیل استفاده میکنند، کشور از صادرکننده به واردکننده گازوئیل تبدیل میشود. برخی برآوردها نشان میدهد سال گذشته گازوئیل وارد کشور شد که میتواند بیارتباط با کمبود گاز که در نیروگاهها مصرف شده نباشد. در صورت پذیرش این هزینه باید گفت که برای نیروگاه خورشیدی بودجهای در دست نیست و ممکن است مبلغ گزافی برای واردات گازوئیل هزینه شود.
وی در ادامه افزود: در چنین شرایطی بهترین کار این است که بودجهای جدا در نظر گرفته شود تا گاز و برق خورشیدی وارد مدار شود و از مصرف و واردات گازوئیل بکاهند و از طرفی ناترازی انرژی نیز جبران میشود. بهعنوان مثال، اگر برآورد کنیم که اکنون ۱۸هزار مگاوات ناترازی انرژی وجود دارد، میتوان آن را جبران کرد.
همچنین برای مشترکان و صنایع پرمصرف برق با قیمت واقعی تخصیص داده شود و ارائه برق با یارانه را به حداقل برساند. این مطلب به معنی آن است که پولی که از پرمصرفها گرفته میشود، صرف نیروگاههای تجدیدپذیر شود، چراکه با وجود معضل کمبود گاز، امکان احداث نیروگاههای گازی و سیکل ترکیبی شاید وجود نداشته باشد.
در خصوص نیروگاههای آبی نیز باید گفت به اندازه کافی سد احداث شده و برای نیروگاههای آبی، آب چندانی وجود ندارد. بنابراین بهترین راهکار احداث نیروگاههای تجدیدپذیر است که باید در این حوزه نیز سرمایهگذاری انجام شود.
روشهایی که اکنون مورد استفاده قرار میگیرد، همچون قطع برق صنایع چندان هم کارآ نیست، چرا که میدانیم طی چهارسال آینده شرایط گازی به کدام سمت و سو میرود، ولی آن زمان برای احداث نیروگاههای تجدیدپذیر دیر است و باید از حالا به فکر استفاده از انرژی خورشیدی بود.
آسایی گفت: بهعنوان مثال، وقتی مناقصه انرژی خورشیدی و مناقصه تولید برق از منابع بادی انجام شده و در این میان مثلا یک شرکت برنده مناقصهها میشود و از اینجا به بعد شرکت برنده باید با چالشهای وزارت نیرو و صمت دست و پنجه نرم کند که به معنی نیاز به مدیریت جامع برای گذار از چالشهای مختلف است.
وی در ادامه افزود: قطعی برق در صنایع مادر آسیب جدی به بدنه اقتصاد کشور میزند و میزان خسارت آن بسیار زیاد است. میزان سهمیهبندی برق برای واحدهای تولیدی هر سال بیشتر میشود و اگر این روند ادامه یابد، بدون شک طی دو سال آینده تعداد روزهای خاموش در کارخانهها به چهار روز نیز خواهد رسید و عملا اقتصاد کشور فلج خواهد شد.
با توجه به این موارد باید بهصراحت عنوان کرد که دوگانه عبور از ناترازی برق در وضعیت فعلی توانمندی مدیریتی برای عبور از چالشها در کنار بازبینی نرخ مخصوصا برای واحدهای صنعتی است تا توجیه اقتصادی داشته باشد.